اختلالات یادگیری و بدخطی درس املاء در دانش آموزان دیر آموز و بررسی علل آن و ارائه راهکارهای لازم برای درمان
مقاله اختلالات یادگیری و بدخطی درس املاء در دانش آموزان دیر آموز، بررسی علل آن و ارائه راهکارهای لازم برای درمان
چکیده:
افرادی هستند که در حدفاصل بین افراد عقبمانده ذهنی و افرادی که با عملکرد هوشی طبیعی قرار میگیرند ودر حدود ۱۴ درصد افراد جامعه را تشکیل میدهند که بهره هوشی آنها بین ۸۵ تا ۷۰ است . درواقع این گروه از افراد را میتوان تحت عنوان گروه افرادی که از نظر هوشی در محدوده طبیعی ضعیف هستند ، احتمالآ نمیتوانند از همان تواناییهایی که همسالان آنها – در شرایط یکسان – دارند ، بهرهمند باشند. چنین محدودیتی مشخصآ اثر خود را بر روی مهارتهای تحصیلی و متعاقبآ پیشرفت تحصیلی این دانشآموزان میگذارد و درنتیجه تنها نمود بارز در این دانشآْموزان که ما را به احتمال وجود محدودیتهایی در عملکرد آنها هدایت میکند همان مشکلات تحصیلی آنهاست .در این مقاله که به روش تجربی انجام شده است بنده با استفاده از تجربیات همکاران و خودم راه حلی هایی جهت بهبود اختلالات یادگیری در درس املاء و روشهای ایجاد انگیزه و بدخطی و علل آن را ارائه نموده ام امیدکه مورد استفاده بقیه همکاران نیز واقع گردد.
واژگان کلیدی: دانش آموز- دیر اموز- اختلالات یادگیری- انگیزه
مقدمه و بیان مساله
یکی از عمده ترین مشکل هایی که در طول خدمتم با آن برخورد کرده ام کاربادانش آموزان دیرآموز بوده است. در اکثر سالهای خدمتم حداقل سالی یک دانش آموز دیرآموز داشته ام. دانش آموزانی مرزی یا دیر آموز گفته می شود که هوش بهر آن بین ۸۵-۷۰ باشد یعنی به اندازه یک یا دو انحراف معیار مرکز ذهن از میانگین پائین تر است و از نظر رفتار سازشی مشکل خاصی ندارد ولی در یادگیری تحصیلی در برابر همسالان خود مشکل دارد.
بارزترین خصوصیات عاطفی دانش آموزان دیرآموز:
۱- پائین بودن اعتماد به نفس
۲- ضعف در انگیزه
۳- پائین بودن دامنه ی توجه آنهاست.
راهکار: اصولی را که من در آموزش دانش آموزان دیرآموز رعایت کردم موارد ذیل بوده است:
– برای تدریسها و آموزشها به پیش نیازها توجه نمودم.
– به تفاوتهای فردی دانش آموزان توجه داشتم.
– هیچ گاه دانش آموز دیرآموز را با دیگران مقایسه نکردم.(چون مقایسه باعث استرس و بدبینی و تحقیر دانش آموز می شود.)
– هرگاه می خواستم مفهومی را آموزش دهم، مفاهیم را جدا جدا و به تفکیک آموزش می دادم و هیچ گاه در یک زمان چند مفهوم را آموزشی ندادم.
– شرایط تکرار و تمرین را برای او فراهم می نمودم.
– در اموزشها و تدریسها بیشتر از شیوه های مجسم و عینی و فعال استفاده می کردم.
– به تلاش و پیشرفت دانش آموز دیرآموز اهمیت زیادی می دادم و او را تشویق می کردم.
– درساعاتی که اوخسته نبود و قبل از آن استراحت کرده بود آموزش جبرانی برای او می گذاشتم.
– برای انجام بعضی از تمرین ها حق انتخاب به او می دادم تا او صحیح حل کند و هم اعتماد به نفس و عزت نفسش بالا برود و هم تجربه موفقیت آمیز داشته باشد.
– تدریس خصوصی توسط همسالان، در کلاس هر کسی که درسش خوب بود و دارای ظرفیت بالایی بود و جنبه ی آموزش دادن را داشت را انتخاب می کردم تا به فرد دیرآموز آموزش دهد….
دیدگاه ها